حمید رضاحمید رضا، تا این لحظه: 20 سال و 10 ماه و 11 روز سن داره

دکترهای طب سنتی وسوالهای شما

عبادت

پیامبر فرمودند: هرکاری برای رضای خدا باشد عبادت است .حتی یک کار ساده . ر سول خدا فرمودند : کسی که بر نمازهای پنج گانه محافظت و مراقبت نماید این نمازها برای او در قیامت نور و وسیله ی نجات او خواهد بود .   درس احادیث کلاس دارالقران این هفته      حامد ...
22 شهريور 1391

پایان تابستان

جیگر گوشه های مامان امسال تابستان شمارو کلاس زبان نوشتیم . خدارو شکر دو دوره زبان رو تموم کردید . و موفق شدید . تا امسال تابستانها کلاس نمی رفتید ولی امسال خودتون دوست داشتید که زبان رو به صورت ادامه دار شروع کنید .  کلاسهای دارالقران رو هم که از اول سال تحصیلی قبل شروع کرده بودید در تابستان ادامه داداید و خیلی هم دوست داشتید . این کلاسها هم جنبه اموزشی داشت هم تفریحی ورزشی همراه با چند اردو که رفتید. در کنارش مسابقات وکلاس کامپیوتر هم بود و شما برای رفتن به کلاس ثانیه شماری میکردید . به شکرانه خدا تابستان پر باری را سپری کردید . ماه رمضان پر فیض  و گشت وگذار های خانوادگی وسفرو گذراندن جشنهای عروسی هم داشتیم. فرزندان...
22 شهريور 1391

گفت و گوی مادرانه

  پسرای گلم  گاهی اوقات مامانی دلش میخواد باهاتون حرف بزنه . حرفهایی که شاید شما توی این زمان حوصله شنیدنش رو نداشته باشید ولی گذشت زمان به شما این وقت رو میده که با دقت حرفهای مامان رو بخونید و ...... نفسهای زندگیم   حضرت علی فرموده : روزهای زندگی به دو شکله .  یک روزش با شما وروز دیگه بر علیه شما   روزی که با شماست مغرور نشوید  وروزی که علیه شماست نا امید نشوید  چون هر دو پایان پذیر است . بنابراین   عزیزای دلم تو زندگی از هیچ چیز نترسید واگه خدای نکرده یه روزی زمین خوردیدوقتی بزرگ و عزیزید که دوباره بلند بشید...
21 شهريور 1391

پسرهای گلم

            پسرهای گلم و عزیزتر از جانم .... از اینکه لحظه به لحظه بزرگتر شدنتون رو میبینم خدا رو شکر میکنم و شادی شما رو با هیچ چیز توی دنیا عوض نمیکنم .... دستتون دارم ..... بعضی وقتها دلم واسه نوزادیتون تنگ میشه  اون وقتی که هر دوتا با هم شیر میخواستید یا زمانیکه براتون شعر میخوندم و با حرکات دست هر کدومتون رو مخاطب قرار میدادم و مواظب بودم که هر دوی شما بدونید با خودتونم .... روزهای پرکار وشیرینی بود و قابل توصیف نیست ان حسی که خدا شما رو بمن داد...   ...
21 شهريور 1391

اولین سالگرد اقاجون

     پایان مرداد روزهای تلخی رو به یادمون میاره ... عزیزی که برای خانواده مثل یه چراغ راه روشن بود و همه ی خانواده با او روزهای خوشی رو گذروندن ..... اقا جون خیلی جای خالیت سنگینه از پیش مارفتی و مارو تنها گذاشتی هر روز که میگذره بیشتر نبودنت رو احساس میکنیم وجود نازنینت . سایه ای بود که تو خستگیها تسکینمون میداد قلب مهربونت ....    حرفای شیرینت ...      هرچی بگم کم گفتم   اقاجون دعامون کن   ...
21 شهريور 1391

در جریان زندگی

  مهربانان دلم :   به پسر       دانا باشید و دنبال دانایی بروید   مهربان باشید حتی با جانوری درنده خو.   صبور باشید و محک     م حتی محکمتر از کوه   به حق بگویید و با حق بمانید   به دین و مذهب وفادار باشید و دچار تردید نشوید   ثابت قدم باشید واستوار    به امید روزی که بخوانید و شایسته عمل کنید   الهیییییی امیییییین        ...
20 شهريور 1391

غنچه های زندگی

خدارو شکر که شما رو به من داد خدا شما رو افرید که من معجزه ببینم تا وقتی شما باشید منم عاشق ترینم خدا دل رو به من داد تا به شما مبتلا شم خدا خودش از درونم اگاهه ومیدونه که برای شما عزیزای دلم چی میخوام    خدایا خودت همیشه با حامد و حمیدرضای من باش خدایا این        غنچه های زندگیم        رو در پناه خودت همیشه صحیح و سالم حفظ کن و از  تمام  بدیها وبلایا محافظت بفرما... عاقبت به خیری و هرچه خیر دنیا و اخرت هست را در کف دستانم می نویسم  تا وقت دعا اولین خواسته ام از خدا باشد ....       ...
16 شهريور 1391