ماه مهر
پسرهای عزیزم آرزو میکنم با گامهایی استوار و پویا ..همواره در این راه طی طریق کنید و هیچگاه از آموختن و آزمودن باز نمانید و دست و نگاه پرمهر خدا در این راه همراه و یاورتان باشد.
امسال مهر با سالهای دیگه تفاوت داشت ... حامد دوره ابتدایی را تموم کرد و مدرسه اش عوض شد این چند سال دو برادر باهم در یک مدرسه درس میخوندند ولی امسال از هم جدا شدند ...
حامد میگفت روز اول مهر توی حیاط مدرسه چشمانم دنبال حمیدرضا میگشت و احساس میکردم گم کرده ای در مدرسه دارم و همینطور حمید...
حمید میگفت عکس حامد رو توی مدرسه زدند و من توی هر زنگ تفریح نگاه میکنم و کمتر فکر میکنم که حامد در مدرسه نیست .
چند روزی هست که از شروع مدرسه میگذره و برادرها دارند این جدایی رو قبول میکنند...
همانند صفر باشید....
همان دایره ی ساده و خالی
که باحضورش
روبروی هر عددی
آن را تا ده ها و صدها و هزار برابر ارزش می بخشد
و هرگز مغرور نشوید
برگ وقتی میریزه که فکر میکنه طلاست....